<$BlogRSDUrl$>

2004/01/31

پرنده _11 بهمن 1382 _تولد شيرين 






دلبر برفت و دل شدگان را خبر نكرد
ياد حريفِ شهر و رفيق سفر نكرد

يا بخت من طريق محبت فرو گذاشت
يا او به شاهراه طريقت گذر نكرد

گفتم مگر بگريه دلش مهربان كنم
در سنگ خاره قطره باران اثر نكرد

شوخي مكن كه مرغ بيقرار من
سودايِ دامِ عاشقي از سر بِدَر نكرد

هر كس كه ديد روي تو بوسيد چشم من
كاري كه كرد ، ديده من بينظر نكرد

من ايستاده تاكُنمش جان فداي چو شمع
اُو خود گذر بمن چو نسيم سحرنكرد

حافظ حديثِ نغز از بس كه دلكش است
نشنيدِ كس كه از سر رغبت زبَر نكرد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

:آره جونم براتون بگه كه
امتحانا تموم شد و دانشجوها موندن و در به دري نمره گرفتن و فرار از مشروطي
دومين بيست تاريخ تحصيلات دانشگاهيم رو هم گرفتم اون هم ازدرس فارسي سه واحدي . يادمه اوليش سر كل انداختن با يه دختره بود تو درس رياضي دو. خودم هم نفهميدم چطوري اون انتگرالهاي دوگانه و سه گانه و كِرل و ديورژانس و هزار كوفت و زهر مار ديگه رو ياد گرفتم و رياضي ودو رو بيست شدم ، فقط يادمه تمام ذهنم اين بود كه كَل دختره رو بخوابونم كه نشد. آخه اونهم بيست شد ولي از راه غير درستش . يعني خانومه استاد رو
.ولي اين نشون مي ده كه اگه يه پسري اراده كنه كه درس بخونه نتايج بي سابقه اي به دست مياد مثل همين بيست من
و البته اين تجربه يه چيز ديگه رو هم نشون مي ده و اون اينه كه زياد نميشه با جنس لطيف كل انداخت . چون هيچ وقت كم نمي ارند و اگه حتي تا آخرين لحظه هم پيروز باشي حتي شده از راه نا درست از ميدون به درت مي كنند
خلاصه اينكه هر ترم كه شروع مي شه اولش مي گيم ازاين ترم ديگه شروع مي كنم به درس خوندن . تا وسطهاي ترم كه متوجه گذر زمان نمي شيم . و تازه آخر ترم وقتي داريم درسها رو حذف مي كنيم يادمون مي افته كه بايد درس هم مي خونديم.
.چه مي شه كرد همينه ديگه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پرنده




پرنده گفت: "چه بوئي ، چه آفتابي ، آه
بهار آمده است
". و من به جستجوي جفت خويش خواهم رفت

پرنده از لب ايوان پريد
مثل پيامي پريد و رفت
پرنده كوچك بود
پرنده فكر نمي كرد
پرنده روزنامه نمي خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمي شناخت
پرنده روي هوا
و بر فراز چراغهاي خطر
در ارتفاع بي خبري مي پريد
ولحظه هاي آبي را
ديوانه وار تجربه مي كرد

پرنده ، آه ، فقط يك پرنده بود

" فروغ فرخزاد "



آدم اين شعر رو كه مي خونه دلش مي خواد پرنده باشه و بي خبر از همه جا منتظر فصل بهار بمونه . ولي غافل از اينكه ديگه خيلي وقته اسم
. بهار رو از توي فصلها خط زدند و به جاش فقط يه خط تيره گذاشتن و بعدش هم يه علامت تعجب و در آخر هم يه علامت سوال
!به اميد روزي كه زمستون تموم بشه و بعدش بهار بياد نه تابستون


مدار چشم من


با عبور تو
يك ستاره از مدار چشم من گذشت
رفت آن طرفتر از تمام لحظه ها
رفت تا بهار را بياورد
رفت تا پرنده را صدا كند
رفت تا
روزهاي خالي مرا پر از خدا كند
رفت ومن
غرق بي بهانگي شدم
با عبور تو
يك ستاره از مدار چشم من گذشت
رفت و آنطرف تر از تمام لحظه هاي من
غروب كرد
رفت و هيچگاه بر نگشت...

بابك
23 /4 / 82
( تهران شب امتحان مقاومت مصالح 1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


:پلاتين ، كاتاليزور، كا گ ب ، سيا ، موساد ، ساواك ، تهران شمال ،شيمي گل خوشبو ، دنيايي كودكانه ، و در آخر
من!

راستي به نظر شما خشبوترين گل دنيا كدوم گله؟



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آخرين پست كيلومتري كه دادم مربوط به چند هفته قبل مي شد كه تازه اومده بودم بلاگ اسپات . يه بنده خدايي كه هي پشت سرهم آدرس عوض مي كنه برگشت و گفت بلاگ اسپات فضاي كمتري مي ده و ما رو حسابي ترسوند . بعد هم كه خورديم به فصل منحوس امتحانات پايان ترم . همين شد كا تا تا امروز پست كيلومتري نداده بودم . ولي حالا ديگه وقتش شده بود كه يه چند كيلومتري بپستم .
الان كه ديگه دارم كيلومتراي آخر ور گز مي كنم ، يه حال خوبي دارم . ياد اون روزهاي شيرين گذشته .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



: واي خدا . داشت يادم مي رفت



شيرين خوشگلم
گل كوچيك خونه ي ما
تولدت مبارك



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:حسن ختام
گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ








2004/01/30




امتحانام تموم شد
هوراااااااااااا
پنج واحدش رو با نمره ي بيست قبول شدم
سه تاش رو هم حذف كردم
باقي رو هم يا مي افتم يا با ده پاس مي كنم
انشا’ الله



2004/01/24

!گل براي له كردن در زير پا نيست 



اگر حرمت زندگي را داشته باشي
،مشكل ميتواني حتي گلي را از شاخه جدا كني
،از گل لذت مي بري
به آن عشق مي ورزي
مي تواني آن گل را لمس كني
ويا
!بر گلبرگهايش بوسه زني
اما با چيدن آن نابودش مي كني
و به وجودي آزار مي رساني؛
،كه چون تو زنده است

،قسم به گل نرگس
محبت را در دلت بكار
اي

!ياس خوشبو




2004/01/21

!يك هفته گذشت 







وقتي مي بينم كه چهره ي استاد شكسته شده نا خود آگاه دلم مي گيره





2004/01/19




مصاحبه روزنامه شرق با سعيد حجاريان حجاريان: در شرايط فعلی ميزان شرکت مردم در انتخابات ۱۰ تا ۱۵ درصد خواهد بود! • شرق:
پس
شما هم قبول داريد كه به نحوی در اين قضيه رد صلاحيت ها پای منافع شخصی خودشان مطرح است. خصوصاً آنكه اين بحث هم در ميان بخشی از مردم وجود دارد كه حالا كه تير به خودشان خورده، سروصدايشان درآمده است؟ حجاريان: بله، اين هم است. مسئله رد صلاحيت ها موضوعی جدی است كه در واقع به تك تك آنها برخورد كرده است. • شرق: فكر مي كنيد ميزان مشاركت مردم در انتخابات مجلس هفتم در شهرهای بزرگ از جمله تهران چقدر باشد؟ حجاريان: در شرايط فعلی ۱۰ تا ۱۵ درصد خواهد بود مگر آن كه اتفاقاتی خاص بيفتد



2004/01/17




! سمن بويان

! ماه بود

! نيومدي از دستت رفت





2004/01/14

عكس العمل 

بالاخره نمرديم و يه عكس العمل از خاتمي ديديم!!!؟؟


2004/01/13



كنسرت استاد شجريان !فقط خداكنه دوباره اين بسيجي ها مثل بار قبلي ياد نماز خوندن وسط كنسرت نيفتند و دوباره همه چيز رو خراب نكنند.


2004/01/10

....لعنت به هرچي امتحان و ترم و پايان ترم و ميان ترم و

2004/01/03

دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند*** گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند>باغ و مه و برف <12 دي 82 


_____________
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند*** گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
ساكنان حرم ستر و عفاف ملكوت ***با من راه نشين باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست كشيد*** قرعه كار به نام من ديوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه*** چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند
شكر ايزد كه ميان من واو صلح افتاد ***صوفيان رقص كنان ساغر شكرانه زدند
آتش آن نيست كه از شعله او خندد شمع ***آتش آنست كه در خرمن پروانه زدند
كس چو حافظ نگشاد از رخ انديشه نقاب*** تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند




بالاخره استاد شجريان كنسرت گذاشت و
ما هم بي نصيب از دنيا نمي رويم .



برف و باغ و هواي مه آلود

فكرش رو بكنيد برف بياد ، هوا هم مه آلود باشه، تازه از خواب بيدار شده باشي، كاري هم براي انجام دادن نداشته باشي، بعد بهت بگن:
بيا بريم توي باغ و
از اين همه برف ، چه نشسته و چه ايستاده !
از قشنگي هاي باغ ، چه نو و چه قديمي !
از هواي صبح، چه سرد و چه تازه !
از مناظر برفي ، چه دست خورده و چه پا نديده !
و از هزاران موهبت ديگه ، چه دريافته و چه حسرتكش مانده ! …
استفاده كن ، لذت ببر .
شما باشي رد مي كني ؟
اگه رد كني خيلي بي انصافي .
اگه رد مي كردي، شنيدن صداي برفها رو زير پات كه مثل صداي شكم گرسنه و در حال ناله كردن مي مونه ، رو از دست مي دادي .
اگه رد مي كردي ، جاي پاي كلاغها رو توي برف نمي ديدي .
اگه رد مي كردي ، رفتن توي تنه ي درخت نارون و عكس انداختن اون تو رو از دست مي دادي .
اگه رد مي كردي، حس كردن گذر زمان رو از دست مي دادي.
اگه رد مي كردي ، خاطرات خوش سيزده به در چند سال گذشته رو مرور نمي كردي .
و اگه رد مي كردي دو ساعت خنده و خوشي رو با چندتا هم صحبت خوب از دست مي دادي .
البته كه رد نمي كني ،
مخصوصا اگه سوزن محرك خيلي تيز باشه !!!
مگه نه سوزن خورده ها ؟؟؟!!!



_____________________________________________

بعد از چهار روز نوزادي از زير آوار بيرون آورده شد كه پستان مادر مرده اش در دهانش بود و در اين مدت از آن شير مي نوشيد .

بنازم بر اين قدرت بي پايان خداوند .

كه اگر بخواهد كسي را از مرگ نجات دهد . . .

______________________________________________

حسن ختام :


بگذار هر روز رؤيايي باشد در دست
بگذار هر روز عشقي باشد در دل
بگذار هرروز دليل باشد براي زندگي


This page is powered by Blogger. Isn't yours?