<$BlogRSDUrl$>

2004/03/15

26/12/ 1382اعتصاب فرهنگيان  



آنان كه خاك را بنظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه ي چشمي به ما كنند؟

دردم نهفته به ز طبيبان مدعي
باشد كه از خزانه ي غيبم دوا كنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمي كشد
هر كس حكايتي بتصور چرا كنند

چون حسن عاقبت نه به رندي و زاهديست
آن به كه كار خود به عنايت رها كنند

بي معرفت نباش كه در من يزيد عشق
اهل نظر معامله با آشنا كنند

گر سنگ زين حديثم بنالد ،عجب مدار
صاحبدلان حكايت دل خوش ادا كنند

پيراهني كايد از او بوي يوسفم
ترسم برادران غيورش قبا كنند

پنهان ز حاسدان بخودم خوان كه منعمان
خير نهان براي رضاي خدا كنند

حافظ دوام وصل ميسر نمي شود
شاهان كم التفات بحال گدا كنند

_________________________________



آتش …



عجب حال خوشي دارم *** چو حلاج سر دارم
مپرس از من چرا شادي *** همي شادم از اين كارم
كه چون روزي چنين خوش را *** دلم بر دوست بسپارم
اگر چه داني و دانم *** كه او گفت :" از تو بيزارم "




هر از چند گاهي حال خوشي بهم دست مي ده كه غير قابل وصفه. با اين كه عاشق اين حالت هستم و يك ثانيه از اون رو با يك دنيا عوض نمي كنم ولي شديدا از بعد از اون حالت مي ترسم . چون معمولا بعد از اون حالت سر خوشي نمي دونم كه بايد چه كار كنم . ازيه طرف نمي تونم جلوي اتمام سر خوشي رو بگيرم و از طرف ديگه دوست ندارم كه اون حالت تموم بشه و به اون معتاد شده ام . ولي بالاخره هر چيزي يك انتهايي داره و تنها خداست كه بي پايانه .
درست مصداق اين شعره كه مي گه:

يك شب آتش در نيستاني فتاد **** سوخت چون اشكي كه بر جاني فتاد
شعله تا سر گرم كار خويش شد *** هر نيي شمع مزار خويش شد

اين حال خوش اخيرا كمتر و دير به دير سراغم اومده بود تا هفته ي پيش كه به كل آتش سهمگيني به تمام تار و پودم زد، از سر تا به پا ،همه را باهم ويكجا. درسته كه اين بار دير اومد ولي چنان آتشي زد كه تا به حال اين گونه حرارت رو ، شعله رو ، نور رو و … حس نكرده بودم . چنان زير و زبرم كرد كه تا ساعتها منگ و گيج بودم. چنان لول بودم كه فكر نمي كنم هيچ داروي مخدري اين گونه اثري داشته باشه . از بعد از ظهر روز جمعه اومد و تا صبح شنبه سوزاند . آخرين لحظه ها توي خلصه بودم . ديگه هيچ چيزي نمي فهميدم .درست نفهميدم كه اين خواب لعنتي كي من رو با خودش برد .ولي وقتي بيدار شدم ديدم كه پايين تخت به حالت نيمه نشسته و مچاله شده ، خوابم برده . درد عجيبي توي تنم احساس مي كردم و شديدا احساس كرختي مي كردم . با هزار زحمت خودم رو كشوندم روي تخت و دراز كشيدم و باز هم خوابم برد. وقتي دو باره بيدار شدم نماز ظهر داشت قضا مي شد . ديگه هرجوري بود بلند شدم و رفتم دست و رويي آب زدم و وضويي و نمازي و باز هم همون ناراحتي و پريشاني و غم نوستالژيك بعد از سر خوشي . ولي خوبيش اينجا بود كه اين بار حالتهاي بعد از سر خوشي شدت كمتري داشت كه كاش دليلش رو هم مي دونستم.

حافظ دوام وصل ميسر نمي شود
شاهان كم التفات بحال گدا كنند

نمي تونم بيشتر از اين براتون توضيح بدم و حتي نمي دونم كه آيا درسته كه براتون آرزو كنم كه تجربه اش كنيد يا نه . ولي با همه ي اين حرفها من خيلي دوستش دارم . چون مثل معلق موندن در وادي طلب مي مونه ، مثل يه كوه بلند كه بخواي فتحش كني ولي از كوهپيمايي در دامنه ي كوه بيشتر از فتح قله لذت ببري.
حالا كه دارم اين چند مدت گذشته رو بررسي مي كنم فكر مي كنم بتونم علت تاخير سرخوشي رو پيدا كنم.شايد يكي از دلايلش روزمره گي باشه ، مرض واگير داري كه همه ي ما كمابيش به اون مبتلا هستيم و گاهي هدف اصلي رو براي رسيدن به رفاه بيشتر در اين روزمره گي گم مي كنيم. خلاصه بگم اينكه خيلي مراقب صفاي درونتون باشيد چون اگه از دست بره ديگه نمي شه جاي ديگه پيداش كرد .

اسرار ازل را نه تو داني و نه من
وين حل معما نه تو خواني و نه من
هست از پس پرده گفت و گوي من و تو
چون پرده بر افتد نه تو ماني و نه من

____________________________________


تجربه اي مفيد براي مقابله با ناملايمت هاي روزگار:



در اندوه غرق نشو ، بلكه نظاره گر آن باش و از آن لذت هم ببر، زيرا اندوه زيبايي هاي خاص خود را دارد . وقتي كه آدم شاد است، هيچ گاه مانند زماني كه غمگين است، عميق نيست . شادي مانند موج درياست كه بر روي سطح آب روان است . در حالي كه اندوه، عميق همچون اقيانوس است . اندوه يكي از قطبهاي زندگي است. اگر غمگين هستي، شروغ كن به آواز خواندن، دعا كردن، رقصيدن؛ هر كاري كه مي تواني بكن و خواهي ديد كه به تدريج عنصر پست به عنصر برتر، يعني طلا تبديل ميشود . هنگامي كه رمز و كليد اين كار را بيابي، زندگي بكلي دگرگون خواهد شد و هيچ گاه مانند سابق نخواهد بود. با اين كليد ميتواني هر دري را بگشايي. و اين شاه كليد چيزي جز ((جشن)) نيست . اگر اندوه خود را به جشن تبديل كني، آنگاه خواهي توانست از مرگ خود نيز حياتي دوباره بيافريني. پس تا وقت هست‌ اين هنر را فرا بگير. نگذار قبل از اين كه هنر تبديل عنصر پست به عنصر برتر را فرا نگرفته ايي ، مرگ تو را بربايد اگر بتواني ماهيت اندوه را تغيير بدهي ماهيت مرگ را هم تغيير خواهي داد . اگر بتواني بي قيد و شرط جشن بگيريو پايكوبي كني، هنگامي كه مرگ به سراغت بيايد ميتواني بخندي، جشن بگيري وبا شادي از دنيا بروي. هنگامي كه با جشن و شادي بروي ، مرگ نمي تواند تو را بكشد برعكس اين تو هستي كه مرگ را كشته اي . اين كار را شروع كن، امتحانش كن. چيزي براي باختن وجود ندارد. ولي بعضي مردم با اينكه مي دانند چيزي براي از دست دادن وجود ندارد، حتي زحمت امتخان كردن را به خود نمي دهند. واقعا چه چيزي براي از دست دادن وجود دارد ؟؟
كمي بيشتر به اين حرفهاي من فكر كن. اگه عمل كردي و ضرر كردي، من كه هميشه دم دست هستم؛ مي توني به راحتي دق و دلي و تلافيش رو سر من خا لي كني . با كمال ميل پذيراي اين نوع محبتها هستم !

____________________________________



سياست :

وزير آموزش و پرورش دستور شناسايي و معرفي معلمان متحصن به دادگاه را صادر كرده است، ايلنا

تهران-خبرگزاري كار ايران
علي اصغر ذاتي سخنگوي كانون صنفي معلمان ايران مدعي شد: وزير آموزش و پرورش با انتشار دستورالعملي از روساي مناطق آموزش و پرورش سطح كشور و همچنين مديران مدارس خواسته است ليست اسامي معلمان و فعالان صنفي فرهنگيان را شناسايي و جهت معرفي به دادگاههاي تخلفات جهت پيگيري مجازات هاي اداري اعلام كنند.

از اونجايي كه توي هر خونه اي يه بچه مدرسه اي پيدا مي شه اين بار ديگه اين سيماي لاريجاني نتونست مثل تحصن مجلس از كنار اين يكي هم به سادگي بگذره و مجبور شد كه توي يه بخش خبري كم بيننده و توي يه ساعت نچندان مناسب خبر اعتصاب فرهنگيان رو دفاتر مدارس پخش كنه ، كه من فكر مي كنم كه اين خبر رو هم بيشتر براي ضربه زدن به دولت عنوان كرده . البته از اين حق نبايد گذشت كه بي عرضه ترين وزير دولت خاتمي همين وزير آموزش و پرورشه ، چون حتي از چند تا اتاق اون ور تر از اتاق خودش هم خبر نداره كه يه كارمندش داره بيخ گوشش پول بالا مي كشه و فاكتور زيادي مي زنه و تازه آخر سر به خاطر اينكه دم عيد به جاي سكه بهشون تقويم داده ، بهش فحش هم ميده .
از نماينده هاي مجلس هم كسي پست تر وجود نداره . چون تا فشار به فلان جا شون نياد دست به كار نمي شن . بار قبلي كه معلمها جلوي مجلس جمع شدن و از كروبي خواستن بياد بيرون و به حرفهاشون گوش بده ، آقا به بهونه ي نماز _اون هم نماز قبل از وقت _ معلمها رو پيچوند كه نتيجه اش هم اين بود كه هرچي از دهن معلمها بيرون اومد نثارش شد .

از يه جاي ديگه هم خبر رسيده كه يه عده لباس شخصي با محاسن بلند
از معلمهاي يه مدرسه خواستن كه بيان بيرون تا باهاشون صحبت كنند، اون بنده هاب خدا هم تا از در مدرسه رفتن بيرون با كتك مواجه شدند ، ولي بازهم خوشا به غيرت دانش آموزها كه تا خبر دار شدند اومدن كمك و ريختن حسابي اين لباس شخصي ها رو كتك زدند .







____________________________________


موسيقي:

بد جوري با شادمهر عقيلي و آلبومهاش حال مي كنم .انگار كه داره دردهاي من رو با صداي بلند داد مي زنه :

عمراً اگه لنگه ام رو پيدا كني هر جوري خواستي با دلش تا كني

من به خيال سادگيم يه كار بهتر مي كنم
كارمو از ايني كه هست پيشت خرابتر مي كنم

عمراً اگه لنگه ام رو پيدا كني هر جوري خواستي با دلش تا كني

اين يه تيكه از شعر يكي از آهنگاي اين آلبوم جديدشه كه فكر كنم اسم آلبومش آدم فروش باشه. كليپ فلشش رو هم مي تونيد توي سايت زنده رود ببينيد.

چند روزه دل ديوونه ….ميگيره هر شب بهونه.
آتيشم ميزنه هر شب …جاي خاليت تويي خونه.
دل من هواتو داره … ديگه طاقت نمي اره .
اين دل هميشه گريون … مثل ابراي بهاره.
كي تورو
دوستت داره قد يه دنيا
كي مي خواد با تو باشه حتي تو رويا
دنبال جاي پاهاته
روي شنهاي قشنگ و
خيس دريا
نگو كه رفتن تو سهم منه
دل ديگه طاقت نداره
مي شكنه
نگو كه بايد جدا شيم
نگو قسمت من و تو رفتنه.

يه شعر ديگه اش هم اينه :
منو تهديد مي كني ، كه يه روز از پيشم ميري
تا ميام حرف بزنم ، منو تهديد مي كني ي ي ي ي يييييييي بوم!
اگه من يه روز نباشم ، كي از عشقت ميمره؟
يه روزي ميرم و اون روزه كه گريه ات مي گيره ه ه ه ههههه بوم!

و اما اون چيزي كه خيلي با من همخوني داره اين آهنگشه :

بعد يه عمر هم نفسي … مثل غريبه ها ميري
دعام هميشه پشتته … تو كنج غربت نميري
آبرو دارت هم شدم … تو اين همه حرف و سخن
ببين چقدر دوست دارم … گريه داره احوال من
< ريتم عوض ميشه >
پشت سرت بد نمي گم … رو به حريفم نمي دم
هر چي مي خواي سيام بكن … پر رو تر از تو نديدم
چقدر بگم درست مي شه … لجبازي هم حدي داره
آخر كل كل هم باشه … تو روي تو كم مياره
____________________________________
خوب . فكر كنم فعلا ديگه بس باشه . تا ببينيم بعدا چي پيش مياد.


حسن ختام :


احساس:

بسترم
صدف خالي يك تنهاييست
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان ديگري …



"توصيه ي اكيد مي شود به خوندن پست :"اندر احوالات خلاصي از مقاومت مصالح













This page is powered by Blogger. Isn't yours?