<$BlogRSDUrl$>

2004/08/22

يكم شهريورماه 1383 



مرا مي‌بيني و در دم ، زيادت مي‌كني دردم
ترا مي‌بينم و ميلم ، زيادت مي‌شود هر دم
به سامانم نمي‌پرسي ، نمي‌دانم چه سر داري
به درمانم نمي‌كوشي ، نمي‌داني مگر دردم
نه راهست اين كه بنشاني مرا بر خاك و بگذاري
گذاري آر و بازم پرس تا خاك رهت گردم
ندارم دستت از دامن بجز در خاك و آندم هم
كه بر خاكم روان گردي بگيرد دامنم گردم
فرو از غم عشقت دمم ،دم مي‌دهي تا كي
دمار از من درآوردي ، نمي‌گويي بر آوردم
شبي دل را به تاريكي ز زلفت ياز مي‌جستم
رخت مي‌ديدم و جتم هلالي باز مي‌خوردم
كشيدم در برت ناگاه و شد در تاب گيسويت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا كردم
تو خوش مي‌باش با حافظ برو گو خصم جان مي ده
چو گرمي از تو مي‌بينم چه باك از خصم، دم سردم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسادت :
يك زماني فكر مي‌كردم قوي ترين حس توي ذات هر انساني عشق ( و تنفر) باشه . اين زماني كه ازش حرف مي‌زنم تا همين چند وقت پيش هم ادامه داشت ، ولي چند وقت پيش يك اتفاقي افتاد كه فهميدم از عشق قوي‌ تر هم وجود داره . بله از عشق قوي‌ تر احساسيه كه اسمش حسادته . حسادت احساسيه كه باعث شد يك نفر كه من از نظر قوي بودن و كنترل داشتن روي خود خيلي روش حساب مي‌كردم يا بهتر بگم بهش ايمان داشتم، بشكنه ، اون هم چه شكستني! شكستني كه صداش همه رو متوجه خودش كرد. خيلي دوست داشتم مي‌تونستم بيشتر توضيح بدم ولي خيلي چيزها رو نمي‌شه زياد توضيح داد و تا نبينيد باورتون نمي‌شه.
براي من هم باورش خيلي سخت بود، ولي وقتي عكس العملش رو ديدم كاملا مطمئن شدم كه دارم درست مي‌بينم و اين ، همون بنده خداييه كه من به عنوان مظهر قدرت ، استقلال و سرسختي و حتي لجبازي به عنوان يك الگو ازش اسم مي‌بردم و هميشه مي‌گفتم فلاني رو ببين سعي كن مثل اون باشي.ولي حسادت …
بگذريم !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازگشت :
باز دارم برمي‌گردم به دوران سرخوشي و شيطنت و بازيگوشي گذشته، دوباره مثل قديم تو خونه سر به سر همه مي‌ذارم ، همه‌ رو اذيت مي‌‌كنم ، متلك بار اين و اون مي‌كنم ، با سرعت زير 130 رانندگي نمي‌كنم ، لايي مي‌كشم ، كورس مي‌ذارم ، تو دانشگاه بچه‌ها رو دست مي‌ندازم ، براشون مي‌رم خواستگاري ، دوباره كاتاليزور بازيم گل كرده حسابي ، جوري شدم كه همه يا دورم جمع مي شن و بگو و بخند داريم و يا از چند قدمي من فرار مي‌كنن ، چون مي‌دونن كه اگه بيان جلو و كل بندازن دوباره كلشون رو مي‌خوابونم.
فقط از يه چيز مي‌ترسم ، با توجه به تجربيات گذشته‌ام هميشه اين سرخوشي ادامه پيدا مي‌كنه تا يه مدت ، ولي دوباره يه اتفاقي مي‌افته و گند مي‌زنه به همه چيز . اون وقته كه يكي بايد بياد و جمع‌ام كنه . ولي هميشه هم به سادگي نمي‌شه جمع‌ام كنند . فقط خدا كنه اين بار هم بگذره …
باز ديوانه شدم اي طبيب !
باز سودايي شدم اي حبيب!

آنچنان ديوانگي بگسسته بند
كه هم ديوانگان پندم دهند
غير آن زنجير زلف دلبرم
گر دوصد زنجير آري بگسلم
مثنوي معنوي ، دفتر دوم بيت 1385
آواز در مايه‌ي شوشتري از كاست بيقرار با صداي شهرام ناظري و آهنگسازي جلال ذولفنون .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شوخي جالب :
چند وقت پيش داشتم براي خودم فكر مي‌كردم و فكرهام رو مي‌نوشتم كه ديدم آخر سر يه غزل شيش بيتي از توش دراومد كه دو تا پست قبلتر مطلعش رو گذاشتم اينجا ، با اين مضمون :

يك سينه سخن دارم ، گو شرح كنم يا نهيك آينه پاكي را ، گو طرح كنم يا نهدر اين سر بي سامان ، در اين شب بي پايان،گو قلب تو را يارا ، من فتح كنم يا نه
وقتي داشتم كامنت‌ها رو مي‌خوندم ديدم
اين خانوم دكتر هم كامنت جالبي داده براش { راستي خانوم دكتر اول شهريور ، سال روز تولد ابن سينا و روز پزشك بر شما و همه‌ي ديگر دوستان پزشك مبارك باد ــ كاشكي روز مهندس هم داشتيم ــ حالا شايد يكي هم واسه ما روز درست كرد خدا رو چه ديدي؟!! } . وقتي كامنت ايشون رو خوندم و ياد حس و حال اون روزم افتادم ناخودآگاه خنده‌ام گرفت . و با خودم گفتم كاش زودتر اين كامنت رو مي ديدم شايد روزگار جور ديگه‌اي پيش مي‌رفت.
كامنت از اين قرار بود :
فكر نمي‌كنم با دو مورد اول مشكلي داشته باشه …… آخري رو احتمالاً اجازه نمي‌ده !
حالا حق داشتم خنده‌ام بگيره يا نه؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موسيقي :
همايون شجريان دومين كاست خودش رو هم به بازار فرستاد با نام :
« نا شكيبا » انصافاً خوب خونده ، ولي خوب كاست اولش يه چيز ديگه بود ، هنوز هم « هواي دل » معروف به « نبسته‌ام به كس دل »
را زيرلب زمزمه مي‌كنم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موسيقي :
از موسيقي‌هاي اون وري هم كه مي‌شه به آلبوم براي ديدن تو ، از هنگامه اشاره كرد كه قشنگه ، منصور هم كه آلبوم جديدش تا چند وقت ديگه مي‌آد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسن ختام :
روي هر شانه سري گريه كند وقت وداع
سر من وقت وداع گوشه ي ديوار گريست!
اين رو از وبلاگ
يه بنده خدا

خوندم ،خوشم اومد حفظش هم كردم.
پست قبلي رو هم بد نيست بخونيد .ممكنه به دردتون بخوره ، مخصوصا خانومها خيلي به دردشون مي‌خوره !!!!



This page is powered by Blogger. Isn't yours?