<$BlogRSDUrl$>

2005/01/10

خبر فوری
زلزله
از درس خودن خسته شده بودم و با خودم گفتم یه زلزله هخم نمیاد راحت شیم از این وضعیت
گذشت و چند ساعت بعد یعنی ساعت 10:18 یهو دیدم دارم تکون می خورم اولش باورم نشد ولی بعد از چند ثانیه که به لوسترها نگاه کردم دوزاریم افتاد که مثل اینکه دعام اجابت شده . دوتا از همسایه هامون هم اومدن توی راه پله و با بابام به هم می گفتن: زلزله بود ؟
خلاصه تا ساعت 11 که خبری از رادیو تلویزیون نشنیدیم تا اینکه زیر نویس شبکه ی خبر نوشت: بر اثر زمین لرزه و ریزش کوه محور فیروزکوه مسدود می باشد
مامانم می گفت : رنگت مثل گچ سفید شده بود
خودم هم نمی دونستم اینقدر زندگیم رو دوست دارم

This page is powered by Blogger. Isn't yours?